مدیریت دانش در سازمان ها حائز اهمیت می باشد و باعث می شود تا تشکیلات اقتصادی، منابع سنتی و قابلیت ها را به یک شیوه ی نوآورانه ی منحصر به فرد یکپارچه می کند و ارزش بیشتری را برای مشتری در مقایسه با رقبا ایجاد می کند. مثلا از طریق تسهیم علم کارمند در سازمان، دانش آن ازمان تبدیل به دانش سازمانی می شود و نوآوری سازمانی را ترغیب می کند. این باعث می شود که سازمان ها به صورت رقابتی باقی بمانند. همچنین بسیاری از محققین بر روی عملکرد مدیریت علم تمرکز می کنند.با این حال، اتخاذ مدیریت علم در تشکیلات اقتصادی تایوان به عمومیت و یکپارچگی آن چیزی که تحقیق آکادمیک مشخص کرده نمی باشد. بدون آغاز بحث در مورد مسائل مربوط به نوآوری در جلسه ی سازمانی، هیچ عمل ازمانی دیگری اتخاذ نخواهد شد. مدیران این حق را دارند تا در جلسه ی سازمانی شرکت کنند و در مورد اتخاذ منابع سازمانی تصمیم بگیرند. بنابراین، درک تمایل مدیران در مورد نوآوری مدیریت علم و تمایل آنها برای بحث در مورد مسائل مربوط به نوآوری در جلسه ی سازمانی در زمانی که تشکیلات اقتصادی تمایل به اتخاذ مدیریت یکپارچه تر دانش را دارند، مهم می باشد.
در اتخاذ نوآوری سازمانی، مدیران یک نقش مهمی را مخصوصا در تصمیم در مورد اتخاذ منابع سازمانی بازی می کنند. اگر یک سازمان به عنوان یک شخص در نظر گرفته شود، بدون شک مدیران نقش تفکر را بازی خواهند کرد. مدیران این حق را دارند تا در جلسه ی مدیریت شرکت کنند، در مورد مسائل بحث کنند، و در مورد اختصاص منابع ازمانی تصمیم بگیرند. مدیران نه فقط اطلاعات غیرمهم و نامرتبط را فیلتر می کنند، بلکه اطلاعات مهم را در ذهن خود نگه می دارند و پردازش بیشتری را برای پسخگویی کارآمد انجام می دهند. مثلا مدیران ممکن است در مودر مسائل مهمی در جلسه ی سازمانی بحث کنند و در مورد اطلاعات مهمی که پردازش می کنند، تمیم گیری کنند. این عمل این مسائل را در سازمان قانونی می کند و این مسائل حتی بیشتر تبدیل به استراتژی سازمانی می شوند. با این حال منابع در سازمان ها محدود هستند. در تصمیم گیری در مورد اینکه کدام مسائل وارد دستور جلسه ی سازمانی می شوند، بسیاری از مسائل دیگر نیز برای احتمال برای ورود به دتور جلسه برای حصول اختصاص منبع سازمانی رقابت می کنند. اگر این مائل در دتور جلسه ی سازمانی بحث نشوند، دارای اعتبار سازمانی نشده اند و عملیات بیشتری در مورد آنها اتخاذ نمی شود. از این رو، تمایل مدیران برای این مسئله حائز اهمیت می باشد.
با این حال، با توانایی محدود در پردازش اطلاعات، انسان ها، من جمله مدیران، گروه های و دسته بندی های مختلف خود را در مرود اطلاعات بیان می کنند تا اطلاعات را ساده کنند و بار اطلاعات را از محیط خارجی به حداقل برسانند. از دیدگاه روانشناختی که شناخت و معرفت روی رفتار تأثیر می گذارند، «داتون» و «جکسون» این قضیه را پیشنهاد کردند که نظر مدیران در مورد مسائل روی اعمال سازمان ها تأثیر می گذارد، زیرا نظر مدیران نشاندهنده ی فرآیندهای معنادهی آنها در مورد مسئله و نشاندهنده ی دیدگاه سازمانها می باشد. بنابراین، این مطالعه نظر مدیران در مورد مدیریت علم و تأثیر نظر آنها بر روی تمایل آنها برای بحث در مورد مسائل را بررسی می کند.
همچنین در مورد نظرات مدیران، «داتون» و «جکسون» پیشنهاد می کنند که فرصت ها و تهدیدها دسته بندی اولیه هستند، زیرا آنها هم شامل اهمیت و هم جهت یابی برای آینده هستند. با این حال، از تقابلات متنواب ما با برخی از مدیران ارشد و CEO ها در تایوان، ما به این نکته رسیدیم که بسیاری از آنها سرمایه گذاری در مدیریت و فن آوری اطلاعات را بیشتر از انکه سودمند باشد، پرهزینه و پردردسر دانسته اند. همچنین، با توسعه ی کامپیوتر و اینترنت، این امکان برای سازمان ها فراهم می آید تا از فن آوری اطلاعات برای ایجاد امکان فعالیت های مدیریت علم استفاده کنند. بنابراین، این مطالعه نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت دانش را به دو گروه «سودمند» و «پر دردسر» طبقه بندی می کند.
این مطالعه بر روی مسائل مربوط به مدیریت دانش تمرکز می کند و تمایل به درک نظر مدیران در مورد مدیریت علم دارد. با این حال، در مودر مفهوم مدیریت دانش، هیچ مفهوم منحصر به فردی در مورد مدیریت علم وجود نداردو مفاهیم مختلف مدیران در مورد مدیریت علم ممکن است روی ارزیابی مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیران تأثیر بگذارد. بنابراین، این مطالعه همچنین تأثیر مفهوم مدیریت علم از نظر مدیران بر روی نظر آنها در مورد این مسائل را بررسی می کند.
در سازمان ها، مدیران نقشی را برای پردازش اطلاعات و تصمیم گیری در مورد واکنش ها بازی می کنند. در نتیجه، نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به نوآوری، مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم، روی اتخاذ مدیریت علم توسط سازمان ها تأثیر می گذارد. بنابراین این مطالعه نظر مدیران را در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم از دیدگاه های ایجاد دستورجلسه و یادگیری پیام بررسی می کند و همچنین تأثیر نظر آنها را در مورد تمایل آنها برای بحث در مورد مسائل مربوط به جلسه ی سازمانی بررسی می کند.
روش نظردهی و یادگیری پیام – رابطه ی بین نظر مدیران و تمایل رفتاری
وجود سازمان ها برای حصول هدف سازمانی می باشد. همچنین برای حصول این اهداف، مدیران سازمان ها نیاز به تغییر علمشان برای تشکیل مفهوم و حل مسائل بواسطه ی پردازش حافظه و تفکر دارند. اما برای کاهش بارگیری اطلاعات، مدیران پیام ها را مشخص می کنند. طبقه بندی فرآیند ساخت معنادهی انسان ها می باشد و طبقه ها نتایجی هستند که انسان ها مسائل و پیام ها را در محیط بیرونی دسته بندی می کنند و از طریق زبان بیان می شوند. بسیاری از مطالعات در مورد هوش مصنوعی نیز دسته بندی ضربه ای را بررسی می کنند. مثلا «آهارونی» و «فریدلوند» نحوه ی تأثیر گذاری دسته بندی کامپیوترها و انسان های مصاحبه گر به عنوان یک عامل اجتماعی بر روی واکنش های شرت کنندگان در برابر مصاحبه کننده طی یک مصاحبه ی آنلاین برای یک شغل ساختگی رقابتی را بررسی می کنند. شرکت کنندگان در زمانی که مصاحبه کننده به عنوان انسان شناخته می شود، نمایش های بین فردی بیشتری را ارائه می کنند. «کونگ» و «تانگ» سیستم تخصصی طبقه بندی حق اختراع را برای ایجاد امکان طبقه بندی اتوماتیک اسناد حق اختراع با مسائل مربوط به طبقه بندی چند دسته ای و عدن تعادل در دسته ایجاد می کنند.
مرویسو روچ حضور قابلیت طبقه بندی انسان را پیشنهاد می کنند و دسته ها را به عنوان نتایجی می بینند که انسان موضوعات و وقایع مختلف را دسته بندی می کند. در دسته بندی، یک مورد می تواند در سلسله مراتب مختلفی از طبقه بندی، گروه بندی شود و این طبقه بندی ها باعث تشکیل یک رده بندی در ذهن انسان می شوند. در این رده بندی، پایه ای ترین طبقه بندی، گروه های مربوط به ارزش حداکثر اطلاعات هستند که تشابه موارد یا وقایع را در دسته ی مشابهی بیش از تشابه موارد و وقایع در دسته های مختلف ایجاد می کند. با قبلیت های پردازش محدود اطلاعات، انسان ها اطلاعات را برای ساده سازی و کاهش بارگیری اطلاعات از محیط بیرونی دسته بندیمی کنند.
تئوری دسته بندی افراد را برای استفاده از طرح ها برای درک جهان در نظر می گیرد و در مورد نحوه ی تشکیل و استفاده ی افراد از مفاهیم طبیعی و اجتماعی در مورد موضوعات برای ساخت جهانی که می شناسند، بحث می کند. تئوری دسته بندی همچنین خود پیام را به عنوان معنا در نظر می گیرد و فقط مسیرهایی را برای استفاده از دانش حفظ شده و ساخت معنا برای شنوندگان و خوانندگان فراهم می کند. بدین ترتیب، این طرح ها برای دریافت پیام جدید و استفاده از پیام قدیمی کمک خواهد کرد. مثلا طرح های «جریان سرد» امل افت در دما، باد سرد، فاجعه ی سرد، و آنفلونزا و غیره می باشد. متعاقبا، اگر مردم در گزارشات هواشناسی در مورد جریان هوای سرد بشنوند، آنها تدارکات خاصی را در نظر خواهند داشت، مثل پوشیدن لباس های ضخیم تر، دستکش ها، جوراب های ضخیم و آماده سازی بخاری ها وغیره. تحقیق تجربی نشان می دهد که اگر هیچ الگوهای مناسبی برای استفاده وجود نداشته باشد، درک انسان ها و حافظه ی آنها بسیار ضعیف خواهد بود.
در دهه ی 1950، «هاولند» و همکاران همسالش تأکید می کنند که اطلاعاتی که فرد در مودر مسائلی به آنها فکر می کند، روی تغییر تمایلات آن فرد تأثیر خواهد گذاشت. این روش یادگیری پیام مشخص می کند که افراد تحت تأثیر منبع پیام، خود پیام، گیرنده های پیام، و کانال های فرستنده هستند. بر اساس روش یادگیری پیام، برای حصول رابطه ی ترغیب کننده، رابطه باید در ابتدا توجه افراد را به خود جلب کند و افراد باید بتوانند بحث و جمع بندی را در ذهن خود مرور کنند. این مرور ذهنی رابطه را بین مسائل و پاسخش برقرار می کند و همچنین مسیرهای حافظه ی بحث را ایجاد می کند. این مسیرها به طور خاص برای این محققین Yale مهم هستند زیرا آنها بحث می کنند که رابطه باید در ابتدا قبل از ترغیب شدن توسط افراد حفظ شود. در نتیجه، دسته بندی نق مهمی را در دریافت پیام توسط افراد بازی می کند. افراد معنا را با پیام تا زمانی که آن را حفظ کنند نمی دهند و دسته های پیام نه فقط بارگیری اطلاعات افراد را کاهش می دهد بلکه مسیرهایی را برا استفاده از رابطه ای که او حفظ می کند و معنا ایجاد می کند، مهیا می کند. در نتیجه دسته های موارد و موضوعات، رابطه ای را بین موارد و مسائل و تمایل رفتاری افراد ایجاد می کند. بنابراین، این مطالعه تأثیر نظر مدیران در مورد مسائل پروژه ی مدیریت بر روی تمایل آنها برای بحث در مورد آن موضوع را بررسی می کند.
دیدگاه ایجاد دستور جلسه – فاکتورهای تأثیرگذار بر روی نظر مدیران
دیدگاه ایجاد دستورجلسه در مدیریت سیاست گذاری عمومی تاریخچه ی طولانی دارد. مثلا «کینگدون» در کتاب پیشنهاد کرده است که چرا به ظواهر برخی از مسائل اهمیت داده می شود و به برخی دیگر داده نمی شود. با مسائل با اهمیت مشابه نیز به طور مساوی برخورد نمی شود. حتی برخی مسائلی که مهم نیستند در دستورجلسه لیست می شود، اما مسائل اهمیت از لیست خارج می شوند.
داتون دیدگاه ایجاد دستورجلسه را پیشنهاد می کند که جدای از تأکید بر روی بهینه سازی منطقی تصمیم گیری در روان شناسی می باشد. او توضیح می دهد که مسائل استراتژیک شبیه خود مسائل استراتژیک نیستند. همچنین تصمیم گیرندگان گزینه های شناختی منحصر به فرد خودشان را در پردازش اطلاعات دارند. بنابراین، نیروهای منطقی وجود دارند که باعث می شوند برخی از مسائل توجهی را جلب نکنند و در نتیجه برخی دیگر از مسائل در مقایسه با بقیه به راحتی پذیرفته می شوند. این باعث می شود که فرآیندهایی ایجاد شوند که بواسطه ی آ«ها سازمان ها مسائلی را که شبیه فرآیندهای اجتماعی و سیاسی هستن را فیلتر کنند.
در دیدگاه «داتون»، فاکتورهای سازمانی درونی روی بحث در مورد مسئله ی سازمانی تأثیر می گذارند که شامل محتوای مختص آن مورد و محتوای سازمانی می باشد. در حالی که همچنین او پیشنهاد می کند که فقط بواسطه ی استفاده از برجستگی مسئله، مشخصه های اسپانسر، و ساختار دستور جلسه، مسائل نیرو می گیرند و بدین ترتیب دستکاری و استفاده باعث افزایش احتمال مسائل برای ورود به دستور جلسه می شود. «داوکینز» همچنین در مورد مدیریت مسئله بحث می کند و یک مدل مفهومی را با مطالعه ی موردی پیشنهاد می کند. او تأثیر حضور تنظیم کننده ی حرکت مسئله را بر روی مدیریت مسئله ی مدیریت توضیح می دهد. بنابراین، در این مطالعه، ما اساسا تأثیر برجستگی مسئله و وجود اسپانسر یا اسپانسرها را بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم بررسی می کنیم. همچنین در مورد ساختار دستور جلسه، ما بحث می کنیم که با منابع محدودتر و کمتر نسبت به کشورها، فشارهای محیطی سازمانها را مجبور خواهد کرد تا مسائل تأثیر استراتژیک را مشخص کنند یا اینکه سازمان ها با بحران موجود به مدت طولانی مواجه خواهند بود. یک کشور یک سازمان بزرگ می باشد و مسیر اختصاص منابع آن بواسطه ی بحث در مورد سازمان های قانونی انجام می شود. همچنین تشکیلات اقتصادی سازمان هستند، اما منابع آنها محدودتر می باشد. به طور طبیعی، تخصیص منابع در این سازمان ها باید محتاطانه تر باشد. بنابراین، این مطالعه بر روی تأثیر برجستگی موضوع و حضور اسپانسر یا اسپانسرها در دستورجلسه ی مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت دانش از دیدگاه ایجاد دستورجلسه تمرکز می کند.
تأثیر برجستگی مورد بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم
بر اساس نوشته های «داتون»، با استفاده از برجستگی مورد و با دستکاری آن، مسائل می توانند برای ورود به دستور جلسه سازمان نیرو یابند. از روش یادگیری پیام، دستکاری برجستگی مورد می تواند به عنوان تأثیر خود پیام بر روی تمایلات افراد دیده شود. بنابراین، این مطالعه تأثیر برجستگی مسئله را بر روی دسته بندی مدیران برای مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم بررسی می کند. برجستگی مسئله شامل اهمیت، فصاحت، سادگی و فوریت می باشد. با این حال، هم فصاحت و هم سادگی به قابل درک بودن در مورد مسئله اشاره می کند؛ این مطالعه از قابل درک بودن برای تعیین برجستگی موضوع استفاده می کند. در کنار این، سازمان اغلب از فن آوری اطلاعات برای ایجاد امکان مدیریت دانش استفاده می کند و فن آوری اطلاعات به مدت طولانی به عنوان سوددهی در سازمان ها بحث شده است. بنابراین، این مطالعه همچنین شامل قابل رؤیت بودن سود برای تعیین برجستگی موضوع مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم می باشد. توضیحات بیشتر به این شرح می باشند:
در مورد اهمیت، این مفهوم به تأثیر مسئله بر روی هدف استراتژیک سازمانی یعنی اندازه و بزرگی اشاره دارد. تفاوت ها در استراتژی سازمانی و سرمایه گذاری قبلی سازمانی، مسئله را از لحاظ اهمیتش متفاوت می کند. در نتیجه، حتی مسئله ی مشابه اهمیت متفاوتی در سازمان های مختلف دارد. طی سال های اخیر، تحقیق بیشتری بر روی اهمیت استراتژیک مدیریت علم تأکید می کند. مثلا «کلایلا» استراتژی دانش را برای استفاده ی کارآمدانه ی مدیریت دانش سازمانی و حصول هدف سازمانی پیشنهاد می کند. با اهمیت مدیریت دانش در سازمان ها، فرضیه ی 2 استنباط می شود.
فرضیه ی 2: اهمیت مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم تأثیر مثبتی بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارند.
گذشته از اهمیت، فصاحت و سادگی همچنین به طور غیرمستقیم روی ورود مسائل بدرون دستور جلسه ی سازمانی تأثیر می گذارد. درجه ی متفاوتی از فصاحت، حامیان مختلفی را جلب می کند. مسائل خیلی سخت، حامیان محدودی را جلب می کنند، اما مسائل خیلی فصیح کمتر نظر حامیان را به خود جلب می کنند. همچنین مسائل ساده براحتی فهمیده می شوند، اما مسائل پیچیده شرایط مشابهی با مسائل خیلی فصیح دارند و شانس کمتری برای ورود به دستور جلسه دارند. بدلیل اینکه فصاحت و سادگی به درجه ای اشاره می کنند که افراد مسائل را می فهمند، این مطالعه قابل درک بودن را برای بررسی تأثیر آ« بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم را بررسی می کند. فرضیه ی 3 استنباط می شود.
فرضیه ی 3: قابل درک بودن مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارای تأثیر مثبتی بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارد.
فشار زمانی هم یک فاکتور مهم است که روی تمایلات مدیران در مورد مسائل تأثیر می گذارد و باعث تقویت تمایل برای سرمایه گذاری از منابع بر روی مسئله ی «داتون» می شود. اگر اتخاذ عمل مناسب با مسئله بسیار ضروری باشد، برخی از سازمان ها حتی آن را به عنوان بحران در نظر می گیرند و از روش متفاوتی برای حل مسئله استفاده می کنند تا اینکه از روش های استاندارد استفاده کنند. بنابراین، فوریت دارای تأثیر مثبتی بر روی نظرات مدیران در مورد مسائل دارد. فرضیه ی 4 استنباط می شود.
فرضیه ی 4: فوریت مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارای تأثیر مثبتی بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارد.
مشخصه ی مورد آخر قابل مشاهده بودن سود است. سازمان ها اغلب از فن آوری اطلاعات برای ایجاد امکان مدیریت دانش استفاده می کنند. با توسعه ی کامپیوتر و اینترنت، این امکان برای سازمان ها بوجود می آید که از فن آوری اطلاعات برای کمک به فعالیت های مدیریت علم استفاده کنند. استقرار جامعه ی داخلی اجتماعی و پایه های دانش و علم مثال هایی از این مورد هستند. با این حال، تعیین سود حاصل از فن آوری اطلاعات مدت های زیادی است که برای سازمان ها مشکل بوده است. سرمایه گذاری در فن آوری اطلاعات اغلب هزینه و دردسر بیشتری را اشاره می کند. بنابراین، ما بحث می کنیم که قابل دید بودن سود یک مشخصه ی مهمی است که روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم تأثیر می گذارد. فرضیه ی 5 استنباط می شود.
فرضیه ی 5: قابل دید بودن سود مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارای تأثیر مثبتی بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم دارد.
تأثیر اسپانسر یا اسپانسرهای مسئله بر روی نظر مدیران در مورد مسائل مربوط به پروژه ی مدیریت علم
بیشتر مقالات در مورد تأثیر پشتیبان ها و حامیان بحث می کنند. مثلا در مورد اتخاذ نوآوری سازمانی، «شون» نقش پشتیبان نوآوری را تعیین کرده است. او پیشنهاد می کند که فقط از طریق حمایت از پشتیبان های نوآوری، ایده های جدید می توانند در سازمان ها باقی بمانند. بدلیل اینکه پشتیبان ها ایده های جدید را به عنوان ایده هایش در نظر می گیرد، او به صورت فعال از روش های مختلفی استفاده می کنند، مثل استفاده از کانال های غیررسمی یا تضمین ایده ها با اعتبار خودش برای ترغیب اعضای سازمانی دیگر برای حمایت از ایده ها. همچنین «ریچ» و «بن باسات» پیشنهاد می کنند که پشتیبان های فن آوری اطلاعات نه فقط فن آوری اطلاعات را در مرحله ی اولیه ترغیب میکنند، بلکه بر موانع مختلف غلبه می کنند تا سازمان ها را مجبور کنند تا از فن آوری اطلاعات بهره بگیرند. این پشتیبان ها همچنین نقشی را برای حل مقاومت سازمانی در مرحله ی آخر به کار گیری بازی می کنند.