چکیده: پیتر دراکر مدعی است که آخرین پیش بینی خود را در اواخر سال1929 بیان کرده است. وی در این دوران بهبود سریعی را برای بازار سهام پیش بینی کرد.وی با این اقدام، خود را در برابر اشتباه های پیش بینی بعدی واکسینه کرد. حال آنکه ، غریزه به فکر آینده بودن عمیقاً در انسان وجود دارد .ما، سر دبیران مجله تجارت هاروارد، در هفتاد و پنجمین سالگرد مجله با 5 متفکر برتر در جهان –شامل دراکر- به گفتگو نشستیم و از آنها خواستیم تا از آنجاییکه وارد قرن بعدی می شوند، درباره مسائل و چالش هایی که پیش از این برای مدیران اتفاق افتاده است صحبت کنند. جالبترین نکته در مورد نظرات آنها این است که هر متفکر چگونه با روش و شیوه خود چالش هایی را که بیشتر فرهنگی هستند تا فنی و منطقی شناسایی کرده است، چگونه سازمان ها یی که به خلق و پرورش دانش می پردازند را راهبری می کند، چگونه زمان  کنار گذاشتن ماشین ها و اعتماد به احساس و قضاوت افراد را می داند، چگونه در دنیایی زندگی می کند که شرکت ها در آن همواره توانایی و قابلیتی فزاینده ای دارند، و چگونه توانایی فرد و سازمان را برای یادگیری پرورش می دهند. با توجه به مشاهدات و بررسی های صورت گرفته توسط آنها، چالش بعدی برای مدیران تکنولوژی نمی باشد، بلکه هنر مدیریت انسان و در واقع مدیریت به صورت رفتار انسانی می باشد.

برای اینکه نگاهی به آینده داشته باشیم، مجله تجارت هاروارد با دراکه کفتگو کرد. دراکر یک معلم مشاور و نویسنده برای نسل های زیادی از مدیران می باشد ، فردی است که بیش از60 سال توانایی خود را صرف نگاه سیستماتیک به علم مدیریت همراه با شناخت کامل از موقعیت انسان کرده است.

 

استردیسون، ناشر خبر نامه 0/1 می باشد و اذعان می کند کامپیوتر های شخصی از زمان انقلاب آنها، به عنوان خردمند ترین آنالیست ها ی فناوری می باشند. چارلزهندی، سابقا مدیر شرکت نفت و اکنون فیلسوف جامعه شناس و نویسنده فعالی است که اخیراً به عنوان یک تازه سیاستمدار بیان کرده است :” تلاش و کوشش برای از بین بردن پلیدی ها در آرمان های انسان دوستانه، چیزهایی که تمام تجار در معامله باید به آن توجه کنند”. پل سافو، مدیر موسسه برای آینده در کالیفرنیا، و پیتر سنجه، پیشرو در یادگیری سازمانی در موسسه تکنولوژی ماساچوست، وی اخیراً به عنوان رییس جامعه ئنوین یادگیری سازمانی منصوب شد.

آینده ای که در گذشته رخ داده است

در امور مربوط به انسان – سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا تجارت- تلاش برای پیش بینی آینده بی فایده است، چه برسد به فکر کردن در باره 75 سال آینده. اما شناسایی حوادث مهمی که قبلاً رخ داده و اثرات قابل پیش بینی در یک یا دو دهه بعد به نظر ممکن می رسد. به عبارت دیگر، شناسایی و آماده شدن برای آینده ای که قبلاً رخ داده است ممکن می باشد.

 

عامل اصلی تجارت  در دو دهه بعدی که عاری از جنگ و طاعون می باشد، اقتصاد یا تکنولوژی نیست. عامل اصلی مربوط به مسائل جمعیت شناختی است که البته ازدیاد جمعیت مشکل ساز نیست بلکه مسئله مهم کاهش جمعیت در کشورهای توسعه یافته از جمله ژاپن، ملت های اروپا و امریکای شمالی می باشد. دلیل کاهش جمعیت خود کشی های گروهی است که در جهان توسعه یافته رخ می دهد. شهروندان این کشورها بچه کافی ندارن تا جایگزینی برای خودشان فراهم کنند. افراد جوانتر در این کشورها دیگر نمی توانند جمعیت رو به رشد مردم مسن را که توانایی کارکردن ندارند تحمل کنند. آنها این فشار را تنها با باز گشتن به سر دیگر طیف وابستگی جبران کنند، بعنی بچه کمتر داشته باشند یا اصلاً بچه ای نیاورند.

 

تعداد زاد و ولد در آمریکا که تقریباً 4/2 به ازای هر زن می باشد، به زحمت، تعداد جمعیت کنونی راحفظ می کند. میزان زاد و ولد افراد بومی در این کشور بسیار پایین تر از میزان کل می باشد.در جنوب اروپا نیز یعنی در کشور های یونان، ایتالیا، پرتقال، اسپانیا میزان زاد و ولد به زحمت از 1 بالاتر می رود. در این کشورها  اگر چه برای بازنشستگی پیش از موعد نیز وجود دارد. در ژاپن و آلمان، میزان زاد و ولد 5/1 می باشد. جمعیت این 6 کشور از حد نصاب گذشته و حالا در حال کاهش است. جمعیت آمریکا نیز کاهش خواهد یافت، اما به دلیل  مهاجرت فراوان از جنوب مرز آمریکا و آسیا این کمبود جبران می شود.

 

مقامات اتحادیه اروپا پیش بینی کرده اند که در ایتالیا در 50 سال آینده جمعیت از 60 میلیون نفر در حال حاضر به کمتر از 40 میلیون و در 100 سال آینده به کمتر از 20 میلیون نفر می رسد. امار دانان در ژاپن نیز پیش بینی کرده اند جمعیت این کشور در قرن 21 از 125میلیون نفر به 55 میلیون یعنی 56 درصد کاهش یابد.البته ممکن است در همه این کشور ها ترکیب افراد جوانتر با بهترین سن کارکردن نسبت به افراد مسن تر کاهش یابد و در این کاهش حدود دوبرابر سرعت کاهش در کل جمعیت باشد. میزان زاد و ولد ممکن است افزایش یابد، اگر چه هیچ نشانه ای از دوران افزایش زاد و ولد در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته وجود ندارد. حتی اگر میزان زاد و ولد در آمریکا مثل دوران افزایش زاد و ولد که 50 سال پیش شروع شد افزایش یابد، 25 سال طول می کشد تا این بچه های تازه متولد شده به افراد تحصیل کرده و بهره ور تبدیل شوند.

کاهش جمعیت در کشورهای توسعه یافته یک واقعیت تحقق یافته است که موارد زیر را برای اقتصاد و جوامع به همراه می آورد.

در همه کشورهای توسعه یافته سن واقعی بازنشستگی – سنی که افراد از کارکردن دست بکشند – به سن 75 سالکی برای افراد سالم می رسد. چنین افزایشی در سن بازنشستگی قبل از سال 2010 رخ می دهد.

دیگر نمی توان رشد اقتصادی را با ایجاد اشتغال برای افراد بیشتر و با افزایش در تقاضا ی مشتریان بالا برد. رشد اقتصادی تنها از طریق افزایش مستمر و بسیار زیاد در بهره وری منبع بدست می آید که البته هنوز در کشورهای  توسعه یافته بر سر منابع رقابت دارند چند دهه بیشتر این منابع را در اختیار داشته باشند: کار دانشی و کارکنان دانشی.

در دنیا هیچ قدرت اقتصادی مهم وجود ندارد زیرا جمعیت هیچ کشورتوسعه یافته ای برای حمایت از چنین نقشی کافی نیست. مزیت رقابتی بلند مدت برای هیچ کشوری، صنعتی و یا سازمانی وجود ندارد زیرا نه پول و نه تکنولوژی نمی تواند کاهش منابع نیروی کار را جبران کند. امروز توسعه روشهای آموزش به خصوص در آمریکا امکان افزایش بهره وری نیروی کار غیر ماهر را بوجود می آورد همانطور که کره جنوبی حدود 30 سال پبش و تایلند که هم اکنون از آن بهره می برند. معمولاً تکنولوژی به حساب نمی آید. از لحاظ کمیتی و تعداد، تکنولوژی در کشورهای توسعه یافته نمونه خوبی می باشد. تعداد دانشجویان دانشگاه در چین که 1میلیارد و 25 میلیون نفر جمعیت دارد. حداکثر 3 میلیون نفر می باشد. در مقایسه با چین، آمریکا که یک پنجم جمعیت چین را دارا است، 5/12 میلیون دانشجو دارد. یک راه و شاید تنها راه برای کیفیتی کردن تکنولوژی و دانش وتبدیل الگوی کمیتی به الگوی کیفیتی این است که کشورهای توسعه یافته موقعیت رقابتی خود را در جهان حفظ کنند.

برای رسیدن به این هدف باید کار منظم و مداوم بر روی بهره وری دانش و کارکنان دانشی صورت گیری که این امر هنوز مورد غفلت قرار گرفته است و در سطح پایینی قرار داد.

دانش با سایر منابع تفاوت دارد. دانش دائماً در حال منسوخ و کهنه شدن می باشد و دانش پیشرفته امروز در آینده جهل و نادانی محسوب می شود.و در معرض تغییرات سریع و ناگهانی قرار دارد. به عنوان مثال در پزشکی از داروشناسی به ژنتیک و در صنعت کامپیوتر از pcs (personal computer) به اینترنت.

بهره وری دانش و کارکنان دانشی تنها عامل رقابتی در اقتصاد دنیا نمی باشد. به حقیقت پیوستن این پیش بینی مفاهیمی را برای کسب و کار و مدیران به ارمغان می آورد

 

اولین مفهوم این است که اقتصاد در دنیا همچنان دچار آشفتگی و رقابت است و باعث ایجاد تغییرات ناگهانی در طبیعت و محتوای دانش می شود.

نیازهای اطلاعاتی در باره کسب و کار و مدیران به طور سریع تغییر می کند. ما در چند سال اخیر بر اطلاعات قدیمی تمرکز کرده ایم اما این اطلاعات بیشتر در مورد اتفاقات درون سازمان می باشند.حسابداری که یک سیستم اطلاعاتی قدیمی است و بیشتر مدیران هنوز به آن وابسته اند تنها آنچه که درون سازمان رخ می دهد را ثبت می کند.با وجود تغییرات و اصلاحات جدید در حسابداری از جمله هزینه فعالیت محور، کارت امتیازی مدیر، و تحلیل ارزش اقتصادی، هدف از تهیه اطلاعات، اتفاقات داخل شرکت می باشد. اطلاعات بدست آمده از سیستم های اطلاعاتی جدید نیز چنین هدفی را دنبال می کنند. در حقیقت هر سازمان، تقریباً 90 در صد از اطلاعات را از داخل سازمان بدست می آورند. یک استراتژی برای اینکه برنده باشد باید در باره حوادث و شرایط خارج از سازمان اطلاعات کسب کند:به عنوان مثال اطلاعاتی از غیر مشتریان و فناوری هایی که در حال حاضر توسط سازمان و رقبا مورد استفاده قرار نمی گیرند. یک تجارت تنها با استفاده از این اطلاعات می تواند دانش خود را به منظور ایجاد بیشترین بازده توسعه دهد و برای تغییرات و چالش های جدید حاصل از تغییرات ناگهانی در اقتصاد دنیا و مفهوم و محتوای دانش خود آماده کند. مشکل اصلی جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات خارج از سازمان می باشد.دانش باعث حرکت منابع می شود. کارکنان دانشی نیز بر خلاف کارکنان تولیدی مالکیت ابزار تولید را در دست دارند. دانش در ذهن افراد جای دارد و بنابر این همیشه با آن هاست. نیاز های دانش سازمان ها ممکن است تغییر کند.در نتیجه، تعداد زیادی از نیروی کار و بیشتر افرادی که حقوق بالایی دریافت می کنند- در کشورهای توسعه یافته را نمی توان به روش قدیمی و سنتی هدایت کرد. در بسیاری از موارد، آنها حتی کارمندان سازمان ها یشان نیز نخواهند بود بلکه به صورت پیمانکار مشخص، مشاور، کارمند پاره وقت شرکای سرمایه گذاری مشترک و غیره به فعالیت خود ادامه می دهند. این افراد خود را با توجه به دانش خود نه سازمانی که به آنها حقوق می دهد می شناسند.

نکته پنهان در حرکت نیروی کار جدید، تغییر در معنی لغت سازمان می باشد. مدت هاست که ما به دنبال یک سازمان ” درست و صالح” برای شرکت هایمان می باشیم. اما امروز چنین سازمانی وجود ندارند. همه سازمان ها در کشورهای توسعه یافته برای یک وظیفه، زمان، مکان(یا فرهنگ) خاصی طراحی نشده اند.

مفاهیمی نیز برای هنر و علم مدیریت وجود دارد. مدیریت فراتر از شرکت های تجاری گسترش می یابد، که این شرکت ها حدود 125 سال پیش به منظور تلاش برای سازماندهی تولیدات تشکیل شده اند. مهمترین زمینه برای توسعه مفاهیم، روش ها و اقدامات جدید، در مدیریت منابع دانشی به خصوص تحصیلات می باشد

پیش بینی ها نه اصلاٌ.مفاهیم و نشانه های کمی برای آینده ای که در گذشته رخ داده است وجود دارد.

نوشتن را شروع کنید و اینتر را بزنید