چکیده: مدیریت جهادی به لحاظ علمی مفهوم جدیدی است اما حتما سابقه دیرینه در کشور ما دارد و باید به صورت دائمی به آن توجه شود. چگونه می توانیم به مدیریت جهادی، آموزهها و دانش و علم آن مجهز شویم؟ قاعدتاً اگر بخواهیم از دریچه علم مدیریت به آن بپردازیم، کمی کارمان سخت میشود.اما وقتی با اعتماد به نفس و کار علمی جلو برویم، میتوانیم چارچوب ها و قاعده ها را کشف کرده و به نسبت نیازمان بازتفسیر و بازنویسی کنیم. در این زمینه با دکتر روح الله تولایی عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه شهید بهشتی که نگاه علمی نسبت به مدیریت جهادی داشته و مدیریت جهادی را یک سبک شناخته شده جدید در علم مدیریت ولی با قدمتی به اندازه مدیریت اسلامی میداند به گفتگو نشسته ایم.در این مصاحبه سعی شده است روشهای تبیین و تبدیل مدیریت جهادی به عنوان یک سبک علمی و نسخهای کاربردی مورد بحث قرار گیرد و پس از بررسی در خصوص ارکان علمی این مدیریت به موانع پیش روی آن پرداخته شود؛ مشروح این گفتگو را در ذیل میخوانید:
سوال: مدیریت جهادی را میتوان یکی از مفاهیم علم مدیریت دانست؟ در این صورت آیا مدیریت جهادی مفهومی جدید محسوب میشود؟
مفهوم مدیریت جهادی یک مفهوم جدید در مفاهیم علمی مدیریت است مثل خود رشته مدیریت که تقریبا دو قرن است از اواخر قرن 18 با تئوری آقای آدام اسمیت شکل گرفته است.این به این معنا نیست که علم مدیریت، علم جدیدی است و قبل از این راجع به این موضوع کاری نشده است.مدیریت جهادی هم در حقیقت چنین ویژگی دارد؛ همان طور که اگر تأملی کنیم علم مدیریت را در تاریخ افراد، اقوام و ملل مختلف میتوانیم مشاهده کنیم و ویژگی مدیریت در آن بسیار بارز و قابل مشاهده است؛ مثل تمدنهای بشری که در ایران باستان، مصر باستان و جاهای مختلف وجود داشته یا بناهای بزرگی که ساخته شده مثل اهرام سلاطین مصر یا داخل کشور خودمان مثل تخت جمشید، یا لشکرکشیهای که انجام شده، یا حکومتهای محلی که وجود داشته است؛ همه اینها نشان دهنده این است که یک مدیریتی وجود داشته است.پس، از بعد تمدن بشری، علم مدیریت علم کهن است ولی به شکل ساختار یافته امروزی جزو علوم جدید محسوب میشود.از طرفی ما اگر در مفاهیم دینی خودمان هم نگاه کنیم دین مبین اسلام و سایر ادیان در مفاهیمی تحت عنوان اداره و مدیریت کردن که هم جزء سیره بزرگان ما بوده و هم جزو توصیههای دینی ما و حتی در متن کتب الهی مانند قرآن کریم ما آیات و رویات متعددی از ائمه معصومین (ع)داریم که به مفهوم اداره و مدیریت اشاره میکند و راهکارهایی را ارائه می دهد.لذا از بعد دینی هم مفهوم و علم مدیریت یک مفهوم بارز تمدنی محسوب میشود.اما با این مقدمه میخواستم بگویم که درست که واژه مدیریت جهادی یک واژه جدید است اما اگر مداقهای در تاریخ کشور خودمان (چون این تئوری از کشور ایران مطرح میشود)داشته باشیم، در حقیقت حتما ویژگیها و مولفهها و ابعاد آن را میتوانیم پیدا کنیم.
سوال: میتوان مدیریت جهادی را به صورت یک علم تعریف کرد و از این طریق نسخهای کاربردی به دست آید که نه تنها در داخل کشور بلکه بتوان به صورت یک سبک جدید مدیریت به دنیا ارائه کنیم؟
هر علمی سه بعد اصلی دارد یا بهتر است بگویم سه گام اصلی دارد تا یک علم به شکل و چارچوب فعلی علم دربیاید و ما بتوانیم اسمش را یک تئوری علمی یا یک رشته علمی بگذاریم. این سه گام اصلی اینهاست: نخست گام مبانی فلسفی، دوم مدل و الگوی مفهومی علم و سوم نکتهها و کاربردهای علم. یعنی هر علمی را که بخواهیم در باره آن مطالعه کنیم ،حتما این سه گام را باید مورد مداقه قرارداد تا بتوانیم آن علم را جامع و کامل متوجه شویم، کشف کنیم و اگر ممکن بود بتوانیم این علم را توسعه دهیم. در بحث مدیریت جهادی گام اول یعنی مبانی فلسفیاش را باید از مدیریت اسلامی بگیرد. یعنی رابطه مدیریت اسلامی و جهادی هم در این مرحله یعنی مرحله مبانی فلسفی مدیریت جهادی تعریف و در حقیقت مشخص شود.
مدیریت جهادی مبانی فلسفیاش را از مدیریت اسلامی میگیرد
همانگونه که اشاره شد هر علمی بعد از مبانی فلسفی میرسد به گام دوم که باید بتواند براساس آن مبانی یک مدل و الگوی مفهومی برای آن ارائه کند. چون بحثمان در مدیریت هست؛ مدل مدیریت یک مدل تقریبا استانداردی در الگو است ؛ البته وقتی به سبک سوم که نسخه و کاربرد است میرسد آن وقت دیگر تنوعش به تعداد صاحبنظران میرسد اما در سطح دوم که سطح الگو است، تقریبا یک اجماعی وجود دارد این هم که در علوم انسانی ما میبینیم تئوریهای مختلف است این در سطح سوم است ، در سطح دوم که مدل و الگو است تقریبا یک اجماعی وجود دارد. الگوی معتبری که در علم مدیریت است معتقد است، مدیریت فرایند به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده است که از طریق برنامه ریزی، سازماندهی و بسیج منابع و امکانات ، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده صورت میپذیرد. در ادامه یک الگوی شبکهای ارائه میکنند که میگویند مدیریت پنج وظیفه اصلی دارد که به صورت شبکهای هم به هم مرتبط است، یعنی بعد از اینکه یک دور اجرا شد در آن دیگر تقدم و تأخری وجود ندارد و با هم اجرا میشوند. وظایف آن شامل برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع، هدایت و کنترل است که همه این پنج وظیفه ارتباط شبکهای با هم دارند و در قالب یک نظام ارزشی که این نظام ارزشی،با یک جامعه، یا حکومت تعریف میشود لذا این نظام ارزشی هم در حقیقت در دنیا عمدتا دو نوع نظام ارزشی یکی نظام ارزشی سرمایه داری و یکی نظام ارزشی سوسیالیستی وجود داشته که در حقیقت دو نوع نظامی هستند که تقریبا در تقابل با همدیگرند. نظام ارزشی سرمایه داری حق و اصالت را به افراد میدهد اما نظام سوسیالیستی حق و اصالت را فقط به جامعه میدهد یعنی فرد را قربانی جامعه میکند، ولی در سرمایه داری برعکس جامعه قربانی فرد میشود. اما نظام ارزشی دین مبین اسلام در حقیقت ارزش را نسبی نمیداند و در آن هم حق را به فرد میدهد هم به جامعه. این تفاوت نظام ارزشی و تفاوت نوع نگاهی که ما به علم مدیریت به لحاظ ارزش داریم.لذا قاعدتا نیازمند یک الگوی بومی هستیم و نمیتوانیم از همان الگوی غربی که نظام ارزشیاش یا سرمایه داری است یا سوسیالیستی استفاده کنیم.لذا این مفهوم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند دقیقا در همین سطح برای مدیریت جهادی قابل بهره برداری است.پس مدیریت جهادی مبانی فلسفیاش را از مدیریت اسلامی میگیرد و مدل و الگوی مفهومیاش را میتواند از الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بگیرد.
سوال: بدین ترتیب به گام سوم یعنی نسخه و کاربرد میرسیم
در نسخه و کاربرد به تعداد صاحبظران علم مدیریت، نظریه و تئوری داریم که این تئوریها یا بخشی است مثلا تئوریهایی که در حوزه مدیریت منابع انسانی، تئوریهایی که در حوزه مدیریت تولید، تئوریهای که درحوزه مدیریت مالی یا در حوزه مدیریت بازرگانی است؛ اینها به سازمان یا بعضی از تئوریها بخشی نگاه میکنند؛ که عمومی است اما در سطوح مختلف مدیریت تعریف میشود یعنی سطوح عملیاتی یا سطوح میانی یا سطوح راهبردی.به نظر میرسد مدیریت جهادی جایگاهش در این گام از یا این مرحله از علم مدیریت است یعنی جزو نسخهها و کاربردهایی هست که این سبک مدیریتی در سطح عملیاتی میتواند در اختیار مدیران ما قرار بگیرد. لذا ما سبکهای دیگری مانند مدیریت آرمانگرا، مدیریت انگیزشی، مدیریتهایی که یک سبک خاصی را از نوع مدیریت در هر سازمانی تعریف میکنند، در دنیا داریم لذا مدیریت جهادی هم به نظرم میرسد که با آن پیشینهای که در مبانی فلسفی و مدل الگو دارد میتواند به عنوان یک نسخه و کاربرد ایرانی-اسلامی ارائه شود.
سوال: با این تفاسیر مدیریت جهادی از چه ابعاد و مؤلفههایی تشکیل شده است؟
اگر در مورد ابعاد مولفههای مدیریت جهادی بخواهیم صحبت کنیم، قطعا در مراحلی که عرض شد باید یک مطالعهای انجام شود تا بتوانیم مفهوم مدیریت جهادی را کامل مشخص کنیم یعنی مبانی فلسفی مان را بر مبنای مدیریت اسلامی مشخص کنیم، بعد الگویمان را بر مبنای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت در بیاوریم تا بتوانیم مدیریت جهادی را جامع و کامل در حقیقت تعریف کنیم.با مطالعات اولیهای که انجام شده و کارهایی که مخصوصا بعد از انقلاب روی این حوزه علمی صورت گرفته شاید برخی مولفهها و ویژگیهای مدیریت جهادی را بشود این طور نام برد؛ اول مدیریت جهادی یک مدیریتی است که در حقیقت مبتنی بر ارزشهای ایرانی-اسلامی یعنی نظام ارزشیاش ایرانی-اسلامی است که تعریف میشود.دوم این است که مدیریت جهادی از قدرت رسمی و غیررسمی به طور توأمان بهره گیری میکند؛ یعنی قدرت رسمی را ساختارهای سازمانی در اختیار مدیر قرار میدهند. قدرت غیر رسمی قدرت کاریزماتیک است که هر مدیری به لحاظ شخصیتی باید این قدرت را داشته باشد و میتواند کسب کند.لذا به نظرم میرسد یک مدیریت جهادی نیاز به قدرت رسمی و غیر رسمی توأمان دارد.به این معنا که مدیریت جهادی دیگر با مفهوم رایج مدیریت که عمده قدرت خودش را از ساختار رسمی میگیرد و قدرت غیر رسمی را واگذار میکند، به مفهومی به عنوان رهبری مدیریت جهادی این تفکیک را نمیکند و همزمان و توأمان میتواند این دو قدرت را داشته باشد.سومین مولفه مدیریت جهادی میتواند تکلیف گرایی معطوف به نتیجه باشد.یعنی آن تکلیفی که سازمان یا مقام بالاتر یا اسناد بالادستی در اختیار ما و به عهده ما گذاشته است را باید انجام دهیم؛ اما معطوف به نتیجه نیست.این تکلیف صرفا در حقیقت همزمان اثر بخشی ما را هم باید در نظر داشته باشد.چهارمین ویژگی مدیریت جهادی میتواند بصیرت و آگاهی از شرایط درونی و بیرونی باشد. به این معنا که یک مدیریت جهادی حتما با بصیرتی که از محیط داخل سازمان و محیط خارج از سازمان خودش دارد باید صورت بپذیرد. پنجمین ویژگی انعطاف پذیر بودن وتحول گرا بودن مدیریت جهادی است.مدیریت جهادی یک سبک ثابت نیست؛ بلکه با توجه به محیط پیچیده و پویای خودش میتواند انعطاف پذیر و تحول گرا باشد.
سوال: تا چه اندازه تدوین مدیریت جهادی به عنوان یک سبک علمی مدیریت انجام شده است؟
در دو گام اول یعنی مبانی فلسفی و مدل و الگو به دلیل رهنمودهایی که مقام معظم رهبری داشتند و تحولاتی که در حوزه و دانشگاه انجام شده، مطالعات نسبتا خوبی انجام شده است. اما در تبدیل این مبانی و مدل اسلامی-ایرانی پیشرفت به یک نسخهای که ما بتوانیم در سطح عملیاتی در اختیار مدیرانمان قرار دهیم و اسمش را بگذاریم مدیریت جهادی، این مفهوم با تأکیدی که مقام معظم رهبری داشتند، در دانشکدهای مدیریت و حوزه مقداری تقویت شده ولی هنوز برای رسیدن به تبیین کامل این مفهوم راهی طولانی را داریم.
سوال: چه موانعی بر سر راه مدیریت جهادی یا به عبارتی جهادی شدن مدیریت وجود دارد؟
چون مدیریت جهادی یک سبک در سطح عملیاتی مدیریت است اگر سطوح قبلیاش به درستی تبیین نشود یا ارتباطش با گامهای قبلی خودش مستقیم برقرار نشود، ممکن است دچار مشکل شود. لذا اگر الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را نتوانیم به درستی تبیین کنیم قاعدتا ما در مدیریت جهادی دچار مشکل میشویم. در مبانی فلسفی مان هم به همین ترتیب؛ ما باید هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی خودمان را بر مبنای مدیریت اسلامی تعریف کنیم و از آن در مدیریت جهادی استفاده کنیم. اگر این کارها را نکنیم باز هم دچار مشکل میشویم. در آن چند ویژگی هم که به عنوان گزیدهای از مؤلفههای مدیریت جهادی شرح داده شد، اگر هریک از آن مولفهها قوت و ضعف پیدا کند به همان میزان اجرای مدیریت جهادی هم قدرت و ضعف پیدا خواهد کرد.
سوال: هدف و توقع مدیر جهادی شدن و مدیریتی جهادی داشتن از اقلیتی خاص است یا جامعه هدف میتواند اکثریت باشند؟
قاعدتا چون مدیریت جهادی در سطح نسخه و کاربرد علم مدیریت است یا مدیرانی که در سطح کلان، تصمیمات صرفا راهبردی باید بگیرند. لذا خیلی شاید همه نتوانند حداقل در گامهای اولیه استفاده روشنی از این مفهوم کنند. مدیریت جهادی مثل هر نوع مدیریتی قاعدتا و دفعتا نمیتواند در تمام جامعه آماری خودش که میتواند مدیران کشور باشد، پیاده سازی بشود. حتما باید از رویکرد گام به گام برای پیاده سازی آن استفاده کرد و با توجه به سطحش که سطح مدیریت عملیاتی است، توصیه میشود سازمانها و نهادهایی که به طور مستقیم با مردم در ارتباط هستند و امور جاری و روزمره مردم را در حال پاسخگویی هستند آنها از این سبک مدیریتی به عنوان اولین سازمانها گامهای اول را شروع، پیاده و اجرا کنند تا به مرور اصلاحات و بازخوردهای این علم را گرفته و بعد در اختیار سایر مدیران قرار دهیم.مدیریت جهادی سبک و الگویی است که حتی قابل ارائه به کشورهای دیگر دنیا هم هست.
سوال: این اقلیتی که به عنوان شروع کنندگان مدیریت جهادی مطرح هستند؛ به لحاظ جایگاه اعتقادات ارزشی تفاوت دارد که چه نگاه و اعتقاداتی داشته باشند؟ به بیانی جایگاه ارزش مداری و اعتقادات ارزشی در این نگاه علمی به مدیریت جهادی کجاست؟
در مدیریت ارزشی که در حقیقت فرد مدیر یک فرد ارزشی باشد، میتواند مدیریت ارزشی را اعمال کند.ما در مدیریت جهادی نمیتوانیم این نوع نگاه را داشته باشیم چون مدیریت جهادی سبک و الگویی است که حتی قابل ارائه به کشورهای دیگر دنیا هم هست؛ منتهی با شرطی که ما این مدل را براساس آن مبانی فلسفی و الگوی مفهومی اسلامی-ایرانی پیشرفت درست تعریف کنیم.نکته بعد اینکه مدیریت جهادی از مدیر جهادی جداست و دو مفهوم کاملا جداگانه هستند.ممکن است یک مدیر جهادی داشته باشیم اما سبک مدیریتش یک سبک مدیریت آرمان گرایانه یا انگیزشی باشد و سبک مدیریتش دیگر مدیریت جهادی نباشد و برعکس هم ممکن است… مدیر جهادی قائل به صفات فردی یک مدیر است یعنی سبک و سیستمی برای مدیریتش ندارد و برای مثال اگر یک مدیر جهادی از یک سازمانی رفت دیگر آن سازمان مدیریت جهادی نهادینه ندارد، اما اگر مدیریت جهادی وجود داشته باشد با رفتن افراد آن مدیریت از بین نمیرود و سبک مدیریت جهادی در آن سازمان باقی میماند.
سوال: با توجه به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، سبک مدیریت جهادی یک نیاز همیشگی است یا یک نیاز مقطعی در شرایط خاص محسوب میشود؟
الگوهای بومی مدیریت قطعا در سایر کشورها به طور کامل قابل کپی برداری نیست و کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست.ما اگر بخواهیم در سطح الگو یک الگوی اسلامی-ایرانی داشته باشیم، در سطح نسخه و کاربرد هم نیاز به سبک بومی خودمان داریم که حالا اسم این سبک بومی را میتوانیم مدیریت جهادی بگذاریم درست است
به لحاظ علمی مفهوم جدیدی است اما حتما سابقه دیرینه در کشور ما دارد و باید به صورت دائمی به آن توجه شود.