مقدمه :

بررسي مديريت علمي ما را به اين درک بايد برساند که ما در راستاي آموزش فني و حرقه اي بسيار بد عمل کرده ايم و به جرئت مي توان گفت که در زمينه صنعتي نيز راه ايستايي را پيموده و متاسفانه هنوز هم در اين مسير هستيم چرا که ديگران با استفاده از آموزش فني و حرفه اي به قطبهاي بزرگ صنعتي بدل گرديده اند و ما هنوز به صادرات تنها مواد اوليه مي پردازيم سادگي مديريت علمي و نحوه آموزش آن شايد به باور نيايد که اين عامل باعث پيشرفت دنياي صنعتي بوده اما خود آن کشورها  مدعي اين مطلب هستند ، البته متاسفانه ما همواره چشممان  بروي تجارب دنيا بسته شده چرا چون مي خواهيم همه چيز را در ايران توليد نماييم آنهم فقط به صورت مونتاژ ، يعني ما همه چيز را مايليم سرهم بندي نماييم به همين خاطر پيکان بدون تغيير 45 سال توليدش در کشور ادامه مي يابد و آناني که بعد از ما اين صنعت را ايجاد کردند به صادر کننده اي توانا به جهان مبدل گرديند . ما مايليم همه چيز را براي ديروز آماده نماييم و اين راه ما را به ناکجا آباد کشانده است به همين خاطر بازخواني مديريت علمي مي تواند تا حدي ما  را به توجه بيشتر به آموزش خاصه فني و حرفه اي متوجه سازد . بعنوان مثال مي توان گفت ما 12 سال به دانش آموزانمان آموزش هيچ مي دهيم چرا که اين فرد پس از 12 سال هيچ کاري نمي تواند انجام دهد و در انتظار است که فرجي شود تا او به يکي از ادرات دولتي برود و در آنجا پس از آموزش مجدد به کار گرقته شود . متاسفانه همين فرد پس از اخذ مدرک کارشناسي نيز بيکار مي ماند . چرا که هنوز هم چيزي ياد نگرفته تا بتواند کاري را انجام دهد او با اينکه در کشوري زندگي ميکند که به او مي گويند از شير مرغ تا جان آدميزاد مي تواني بسازي ولي او باز هم قادر نيست ، چرا که او فقط از کارخانه مدرک سازي مدرک اخذ نموده نه کار يا تجربه کاري .

چکيده اصول مديريت علمي به شکلهاي زير نيز ميباشد که شامل :

1-     جايگزيني اصول علمي به جاي محاسبات سرانگشتي

2-     کسب هماهنگي در فعاليت گروهي به جاي تشتت در عمل

مديريت علمي ۲

1-     جلب همکاري افراد به جاي آشفتگي حاصل از فردگرايي

2-     کار و تلاش براي به حداکثر رساندن بازده

3-     تلاش به منظور ارتقاي سطح رشد تمام کارکنان براي ترقي روز افزون خود و سازمانشان

در جاي ديگري داريم :

1-     ارائه علم حقيقي مديريت ، به گونه اي که بتوان براي انجام هر کاري بهترين روش را ارائه نمود .

2-     گزينش کارکنان به روش علمي ، به گونه اي که به هر کارگر مسئوليت کاري را که براي او مناسبترين است واگذار کرد .

3-     آموزش و پرورش کارگر به روش علمي ايجاد رابطه صميمي و دوستانه بين نيروي کار و مديريت .

4-     ارائه علم حقيقي مديريت ، به گونه اي که بتوان براي انجام هر کاري بهترين روش را ارائه نمود .

5-     گزينش کارکنان به روش علمي ، به گونه اي که به هر کارگر مسئوليت کاري را که براي او مناسبترين است واگذار کرد .

6-     آموزش و پرورش کارگر به روش علمي

7-     ايجاد رابطه صميمي و دوستانه بين نيروي کار و مديريت .

در برخي ازمنابع  اصول مديريت علمي به صورت دستورالعمل ماشين ياد شده که شامل :

1-     فرمان و کنترل : مديريت افراد از طريق نوعي ديکتاتوري مصلح اعمال مي شد . مدير ، با انگيزه برگرفته از الگويي نظامي ، نخست به افراد تحت فرمانش مي گفت که چه کاري انجام دهند و سپس بر کار آنها نظارت مي کرد .

2-     تنها يک راه صحيح : دستورالعمل هاي صادره از سوي مدير درست و صحيح پنداشته مي شد . نقش آنهايي که تحت فرمان مديريت بودند اين نبود که پرسشي را مطرح کنند يا رويکرد هاي ديگري را پيشنهاد نمايند .

3-     اطاعت نه نافرماني : عصر ماشين بر محور اطاعت و تمکين بنا شده بود .

4-     کارگر و نه نيروي انساني : نيروي کار حکم عمله را داشت ، بازوان اجير شده اي که سهمي در سازمان نداشت . کارگر به وفور پيدا مي شد و شرکت ها هيچ به آنها بدهکار نبودند ، در حاليکه کارگران مي بايست وفاداري خود را نسبت به کمپاني نشان مي دادند .

5-     ملي و نه جهاني : نظرگاه ها عموما ملي ، گاهي هم منطقه اي اما به ندرت بين المللي بودند

6-     امنيت و نه ناامني : در عين حال که مستخدمان مسئوليتي نداشتند ، گويا يک قرارداد ضمني بر محور امنيت وجود داشت . موسسات ، با حس بقاي هميشگي ، بر شهر ها و بازار هاي موجود در انها مسلط بودند . آينده قابل پيش بيني به نظر مي رسيد و جايگاه آنان در آينده حتي از قبل هم پيش بيني پذيرتر بود .

نتيجه گيري :

با توجه به اينکه ما نيز يک جنگ خانمانسوز را پشت سر گذاشتيم ولي به نظر مي رسد که تجربيات جنگي در کارها خصوصا کارخانجات و کارهاي عمراني و دانشگاه ها مورد استفاده قرار نگرفته . چرا که اگر بتوان در مدتي اندک نيروها را آموزش داد چرا که نيروهاي رزمنده ما در مدت اندکي آموزش ديده و به جبهه اعزام مي شدند و يا سرپل ها و پلها يا تير اندازي با سلاح سنگين نيز از ديگر مواردي بود که در سريعترين زمان ممکن آموزش داده شد . همچنين تجربيات تعميراتي تانکها هواپيماها هلي کوپترها ، ساخت انواع مهمات ، تجربيات بدست آمده از اينها بگونه اي بود که هم اکنون بايد صنايع ما را دگرگون کرده باشد . چيزي که بديهي است اين است که با مديريت علمي مي توان يک صنعت خوب را ايجاد کرد . و شواهد آن را در مطالب فوق مي بينيم . اما چرا اينچنين نشد اين نيز مقاله خاص خود را مي خواهد اما  “ديدرو  “با نوشتن دائره المعارف خود يک درس بزرگ را به بشريت دا د که علم را از طريق آموزش مي توان منتقل کرد هم اکنون علم به صورت رمز گذاري شده و به بهترين نحو در اختيار ما مي باشد متاسفانه ما علم را به صنايع نبرده و از آن بهره کاربردي نمي گيريم . ويا مي خواهيم در دنيايي که فقط بر اساس ارزش افزوده کار مي نمايد با ضرر هر چيزي را به هر قيمت مونتاژ نماييم . دانشگاه بستري است که مي تواند با تعاليم مديريت علمي جاده ناهموار صنايع فعلي را هموار نمايد . که هر چه زودتر اين امر متحقق شود به  حضور ما را در صحنه جهاني تسريع مي بخشد و ديگران را نيازمند ما نه فقط به لحاظ مواد اوليه مثل نفت که عمر آن بسر آمده بلکه به لحاظ توليد انديشه و محصول  نيز جهاني در انتظار ما خواهد بود و  بايد بدانيم که فرصتها همچون باد در گذر است  ولحظه ها قيمت و ارزش پيدا کرده اند اگر بدرستي از لحظه ها استفاده نماييم به سرازيري  پيشرفت و توسعه خواهيم رسيد . و يکي از نگراني هاي ما که اشتغال است نيز به اين طريق برطرف خواهد شد . صنعت جايگاهي است که مي تواند هزاران شغل مولد را ايجاد نمايد اما بايد روش مديريت علمي را در پيش گرفت و انقلاب بهره وري را در آن بوجود آورد . تا همگان از منافع آن منتفع شوند .

 

نوشتن را شروع کنید و اینتر را بزنید